آری او این چنین است
اوست و قانون و درد و اجبار
او خودش را میکشد هر روز
در میان انبوه انکار
نوازش میکند مرا گاهی
با دست های سرد و سنگینش
می کوشد پنهان کند خود را
میان چشم های خشمگینش
او مردی است که هر روز
زندگی اش را می شمارد
او اسیر است که هر دم
خودش را زیر پا می گذارد
او اسیر است شاید
او اسیر یک نگاه تنگ
نگاهی که شکسته مرا
نگاهی سرد نگاهی سنگ
گاه گاهی برون می آید
از این وجود یخ زده
گاه می جنگد با درون خود
این مرد مغلوب و خسته
گاه می آزرد مرا
این پرنده همیشه در قفس
می مکد خون مرا گاهی
هر بار بی توقف یک نفس
می شود که تحمیل می کند
جرعه ای آب از یک سراب
میکشد مرا و نمی داند
غرقه ی حسرتم در این گرداب
آری او این چنین است
اوست و قانون و درد و اجبار
او خودش را میکشد هر روز
در میان انبوه انکار
نظرات شما عزیزان:
برچسبـهـ ـا :
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:
,
16:30
|- pardis
-|
_______________ ɪʼᆻ__ɩǫʂţ__ŵɪţʜǫǔţ __ȳǫǔ _________________